تولدسفیدبرفی تایک سالگی
در یکی از روزهای گرم تابستان دم ظهر ساعت ١١:٥٠ دخترم دنیا اومد.از دوران بارداری عکسی ندارم برامون دوره بدو خدمت گذاشته بودن وسرم حسابی شلوغ بود .چند روز مونده بود به اتمام دوره باخودم فکر می کردم بعد دوره میرم آرایشگاه وبه خودم می رسم ومیام از دوران بارداریم عکس می گیرم و...کلی فکرای عالی تو ذهنم بود که ال آی خانم ما تو هشت ماهگی بدنیا اومد روز قبل از زایمانم کلاس بودم تا ساعت دو کلاس داشتیم سر کلاس هم حالم اصلا خوب نبود نمی تونستم بشینم :فشارم می افتاد دست همکارگلم ،خانم نجفی درد نکنه که برام سنگ تموم می ذاشت هی می رفت و برام آب قند می آورد:خلاصه بعد از ظهر جمال اومد دنبالم بر گشتیم -علی هم رفته بود خونه خاله نعیمه اش - ...