10ارديبهشت سال 1393 قبل از ظهر رفتيم ملاقات مامان يكي از دوستهاي دوران دبيرستانيمون خيلي ناراحت شدم مامانش با وجود اينكه ميان سال هست ولي چند ساله مريضه .خدابه همه ي مريضا شفاي عاجل بده. موقع برگشتن بچه ها به همديگه گل مي چيدن ومي دادن خيلي جالب بود . درسته دهم ارديبهشت تولد من وخاله نعيمه است ولي ما با يك تير دونشون زديم وتولد علي رو كه بيست وشش ارديبهشته ومصادف ميشد با امتحانات اخر سالش رو هم دهم گرفتيم روز خوبي بود همه به همديگه كادو ميدادن به من به علي به خاله نعيمه به خاطر تولدامون ودوباره به من وخاله جون به خاطر روز معلم و.. دايي ناصر هم طبق معمول هميشه براي همه ي بچه ها كا...