دي ماه 1393
واما اندر حكايات دخترم ال آي... ال اي گيرداده بود منو عروس كن تا وقتي علي داداش مياداز ديدن من ذوق كنه. يك دامن پوشوندم فكركردم كوتاه مياد ولي اين دختر نازنين من كلي درخواست داشت.مامان گل بده دستم آخه عروس خانوما گل دارن .مامان كيف بده دستم آخه عروسا كيف دارن .و...شانس آوردم به جاي شنل عروس با شال گردن سروته قضيه رو سرآورديم.وايساده بود جلوي آيفون همش چشمش به در بود كه علي زود بياد ومنوببينه. به خاطر وفات پيامبر اكرم (ع)ما امسال شب يلدارو چندروز ديرتربرگزاز كرديم .مراسم شب يلداي ما چهار دي ماه برگزارشد .آنا اينا ودايي اينا وخاله اينا برا شام خونه ما دعوت بودن .روز خوبي بود .خيلي خوش گذشت. 5دي.جم...
نویسنده :
مامان ال آی
23:09