ال آیال آی، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 27 روز سن داره

ال آی سفید برفی

رفتن به ائل گلي

1393/3/24 20:17
نویسنده : مامان ال آی
732 بازدید
اشتراک گذاری

دوشنبه 19خرداد

شب نشيني رفتيم خونه همكار بابا عمو جلال وخاله فرزانه ،ال اي اصلا يخش باز نمي  شد در حالي كه از چند روز پيش همش عسل عسل مي كرد(عسل اسم خاله فرزانه است)طفلي عسل هرچي اسباب بازي داشت آورده بود كه شايد ال اي يخش باز شه وآخر شب  كه داشتيم بر مي گشتيم تازه با عسل دوست شده بود وتو راه فقط گريه مي كرد بريم خونه عسل گریهخجالتشیطان

سه شنبه 20خرداد

دختر خاله هام وخاله ام آومدن خونه  آنا  وال اي اونجا با بچه ها كلي بازي كرد .شب همين كه رسيديم خونه بلا فاصله خوابيد .از بس خسته شده بود .سکوت

چهارشنبه 21خرداد

نعيمه كارداشت وارميارو آورد خونه ما .براي ناهارهم رفتيم ائل گلي وبعدناهارهم رفتيم اطراف درياچه دور زديم .فكر مي كنم به بچه ها خيلي خوش گذشت.علي از روز قبلش رفته بود خونه دايي ناصر .

ال اي هم كه عاشق ابه دست از اب بازي بر نمي داشت ..

جمعه 23 خرداد

ال اي وعلي رو گذاشتيم پيش مامان وباباوآقا وحيد وباجي رفتيم پيرانشهر ،ال اي هر دفعه كه زنگ مي زدم يك سفارشي ميداد يكبار مي گفت انگري برتس مي خوام .يكبار مي گف هواپيما مي خوام و...مام براش چندتيكه لباس واسكوتر  و اسباب بازي  و...گرفتيم وچندتايي لاك وگيره  كه خدارو شكر از همه شون خوشش اومد .

يك شنبه 25خرداد

دايي ناصراينا همه مونو براي شام به ائل گلي دعوت كرده بودن .دستشون درد نكنه خيلي زحمت كشيده بودن چند جور سالاد ودسر و....واقعا عالي بود زبان

اين شيريني هام كه دست بچه هاست مناسبتي داره كه بعدا ميگم مناسبتش چي بود.سوالخندونک

امروز براي ال آي هم يك النگوي خوشگل خريديم .خيلي دوست داشتم بندازم تو دستش بمونه اما اصلا همكاري  نمي كردو فورا ميگفت دربيار.منم از رو نرفتم بعد خوابيدنش دستش كردم  شايد عادت كنه ونگه دارهچشمک

پسندها (3)

نظرات (2)

مامان ماهان
29 خرداد 93 0:57
هرقدر رفاقت بکنم می ارزی / اظهار صداقت بکنم می ارزی آنقدر عزیزی تو برایم ای دوست / صدبار که یادت بکنم می ارزی
مامان ارمیا
6 تیر 93 9:41
اين عكس دوتايي ال ايو ارميا رو هم براي ارميا بذار من ندارم