ال آیال آی، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 3 روز سن داره

ال آی سفید برفی

خاطرات آبان 1392

1392/11/8 0:07
نویسنده : مامان ال آی
252 بازدید
اشتراک گذاری

چهارشنبه 2 آبان - کلاس داشتم و باید میرفتم مدرسه و از طرفی بابا و علی به جشن سالگرد تاسیس  بیمه ایران  دعوت بودن که تو رو گذاشتیم خو نه ی  خاله نعیمه که با ارمیا بازی کنی .البته بماند که شب ساعت 9.5 آوردنت و کلی دلم برات تنگ شده بود و خاله جون هم به مناسبت عید غدیر برا بچه ها عیدی خریده بود و همگی هم شب اومدن خو نه ما ،کلی خوش گذشت . فردا هم خو نه خاله خودم سفره دعو تیم که باز مجبورم بذارمت پیش علی و بابا.

 

جمعه 3 آبان همگی رفتیم وادی رحمت سر خاک بابا بزرگ که خدا رحمتش کنه ،عمرش به دنیا نبود و تو رو اصلا ندید .

موقع برگشتن همه بچه ها رو بردیم کوه عون ابن علی ( اولین کوه رفتنت بود )

قربون پاهای کوچیکتون که خیلی زود خسته شدین.ماچ

 

از کوه هم برگشتیم خو  نه آنا و تا شب ا و نجا بودیم .

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (5)

مامان ياسين
8 آبان 92 12:40
سلام دوست خوبم ايشالا هر جايين موفق باشين ال اي رو ببوس تاخير بنده رو حمل بر بي ادبي و بي مهري نگذاريد گرفتار ياسينم واسم دعا كنيد یاسین جان دلم برات تنگ شده بعضی وقتا میام یری میزنم وفوری بر میگردم اگه نظر نمی ذارم ببخش گلم ولی بهت سر میزنم جیگر خاله
مامان ماهان
11 آبان 92 23:37
سلام به شما مامي مهربون ال اي سفيد برفي و اقا علي ...... اميدوارم خوش باشيد عكسها عاليه ال اي رو ببوس فدات
مامان ماهان
14 آبان 92 14:38
آقا سلام برغزل اشک ماتمت / بر مسجد و حسینیه و روضه و دمت چندی گذشت در غم هجران اشک تو / پرمی کشید دل به هوای محرّمت
مامان ماهان
16 آبان 92 0:40
ميدوني ما رو فراموش كردي عزيزمولي ما همچنان مياييم و دوستون داريم زياد من خاک پای شمام مگه میشه شمارو فراموش کرد یکم سرم شلوغه عذر میخوام .
مامان ماهان
19 آبان 92 0:01
كجاييد