یلدای 1392
شنبه شب مصادف شده بود با شب یلدا وهمگی خونه آنا اینا دعوت بودیم .خیلی خوش گذشت .
آخر شب هم طبق رسم هر ساله خاله جون تفالی به دیوان حافظ زد که این غزل اومد .
سالها دل طلب جام جم از ما می کرد آنچه خود داشت زبیگانه تمنا می کرد
اینم عکس ال آی خانوم کنار هندو نه های شب یلدا .
این پیراهن خوشگل که تن ال آی خانوم است رو خاله بابا جمال (اعظم خاله ) زحمتشو کشیده وبرای ال ای خریده .دستش درد نکنه .
ال ای خانوم ما روز به روز حرف زدنش بهتر میشه وقتی تلفن خونمون زنگ میزنه اول ال ای خانوم حرف میزنه یعد گوشی رو به من میده کاری نداره بشت تلفن کیه به همه میگه بیا خونمون .این نشون میده دخترم مهمون نوازه
اکثز شبا قصه ی شنگول منگول رو براش تعریف می کنم که ال ای هر شب یک شخصیت جدید به داستان اضافه می کنه یک روز میگه باباشون کو ؟یک روز میگه علی (داداش ال ای ) کجای داستانه؟ به قول مرحوم استاد بدیده با داستانی که ما درست می کنیم تن نویسنده داستانو تو گور می لرزونیم