ال آیال آی، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 9 روز سن داره

ال آی سفید برفی

ادامه ی خاطرات تیر ماه ال آِی

6  تیر.  پنج شنبه بابا تاب بچه  گی های علی رو برا ال آی وصل کرد .ال آی او نقدر ذوق کرده بود که غیر قابل توصیفه ،افسوس می  خوردم که چرا زودتر از این وصلش نکرده بودیم .( به قول خودمون ساخلا سامانی ،گلر  زامانی  و یا به قولی هرچیزی که به نظر خار آید ،روزی به کار آید)   واقعا این قافله عمر عجب می گذرد . انگار همین دیروز بود که علی رو سوار این تا ب می کردیم دقیقا هم سن وسال الان  ال آی بود. یادایام... داشتم تو کامپیو تر عکسارو می ریختم که  ال آی با اون لحن شیر ینش منو صدا کرد ( می خواست تاب بازیشو ببینم ) همین که برگشتم اون صحنه برام خیلی خیلی جالب اومد .علی کوچولوی من بزرگ ...
8 بهمن 1392

دومین تولد بچه ها

دومین تولد بچه هارو روز تولد ارمیا خو نه ی خاله نعیمه گرفتیم .عمو ها وعمه های ارمیا هم اومده بودن خیلی خوش گذشت مخصوصا با اون سفره ی افطار خوشمزه ای که خاله نعیمه پهن کرده بود ما رو باش که داریم از کیا عکس می اندازیم     ال آی در حال رقص در مراسم بعد از افطار  ال آی از این کادو تولد که پسر دایی آرمان براش خریده بود خیلی خوشش اومده بود .حتی شبها موقع خواب  هم کنار خودش نگه میداره .   ...
8 بهمن 1392

خونه آنا

یکشنبه 13 مرداد قرار بود دایی اینا افطار بیان خونه آنا که ما هم دعوت بودیم . ظهر علی خواست یک کمپوت برای خودش باز کنه که یک دفعه نگاه کردیم این 3 تا وروجک رفتن  ومثل بچه گربه ها وایسادن و منتظرن که علی کمپو تو باز کنه وبخورن . شکار لحظه ها     ...
8 بهمن 1392

پارک سرزمین شادی

چهارده مرداد قرار گذاشتیم افطار بریم بیرون و کلی به بچه ها خوش گذشت و با هم بازی کردن .     هر کدوم از بچه ها هم یک چوب پیدا کرده بودن و باهاش بازی میکردن این حالت ال آی هم دیدن داره بعد از افطار هم رفتیم شهر بازی که تا دیر وقت اونجا بودیم مگه بچه ها دست از سر این وسایل شهر بازی بر میداشتند به زور بردیمشون خونه   ...
8 بهمن 1392

بازی ها

شانزده مرداد   اینم پشت صحنه تاب بازی . طفلی علی همیشه درگیر این وروجک هاست ال آی و ارمیا در حال نقاشی کشیدن. ال آی خانوم ما چپ دسته وهمه ی کارهاشو بادست چپ انجام میده .     از نقاشی که خسته شدن رفتن دنبال فوتبال دستی 22  مرداد خو نه خاله هانیه بودیم و بچه ها به خاطر تولد خاله رضوان جشن گرفته بودن ...
8 بهمن 1392

پارک حجاج

25 مرداد با خاله رضوان اینا رفتیم پارک حجاج ،دست خاله جوم درد نکنه تدارک ناهار هم دیده بود.عصرهم خاله نعیمه اینا اومدن .خیلی خوش گذشت فقط به خاطر مسابقه ی فو تبال تراکتور مجبور شدیم یکم زود برگردیم .بچه ها خیلی شیرین کاری می کردن .اینا یه گوشه از کاراشو نه.         ...
8 بهمن 1392

ائل گلی

29 مرداد سه شنبه با خاله ها ودخترهای اکبر آقا (بابای ارمیا) رفتیم ائل گلی ،سال قبل هم رفته بودیم خیلی خوش گذشت . صبح ساعت نه خاله هانیه اومد دنبا لمون شب هم ساعت نه بر گشتیم .حدود سی نفر  (فقط خانوم) بودیم .  اینجا ناسلامتی من دارم ازشون عکس می گیرم .ماشاالله بچه هامون خیلی حرف گوش میکنن (اینجا گفته بودم یک جا وایسین عکساتو نو بگیرم )      ای شیطو نا چی دارین تو گو ش همد یگه می گین ؟؟؟   اوه ه ه !!!!واقعا... هرچی بوده  انگار خیلی خنده دار بوده !اینطور نیست؟   اینجا ال آِ ی چه خودشو برا ارمیا لوس می کنه (البته دخترم می دو نه نازش خریدار داره ،ارمیارو ببینین ) ...
8 بهمن 1392

اولین استخر رفتن ال آی

سه شنبه 12 شهریور اولین با ر ال آی رو  به استخر بردیم .یک مایو ی بنفش خوشگلم  براش گرفتیم .ال آی که عاشق آب بازیه نمی دو نین تو استخر چیکار می کرد وچه ذوقی می کرد تودلم می گفتم کاش باباشم هم تواین حالت ال آی رو میدید .بعدش هم فکر می کردم که باباهم ذوق وخوشحالیه  علی رو تواستخر می بینه ومنم از دیدن علی تو استخر محرومم. آنا وخاله جون وخاله هانیه و پارلا وال آی رفتیم .خاله نعیمه به خاطر ارمیا نتو نست بیاد .دایی ناصر هم علی وآرمانو برد استخر .  ال آی قبل از رفتن به استخر   علی هم مایوی خودشو پوشیده و منتظره دایی ناصر بیاد و برن استخر. ب  ا ینجا می خواستم از بچه ها عکس بندازم .ماشاالله چقدرهم هماه...
8 بهمن 1392

نماز جماعت بچه ها

حاضر  می شدیم بریم استخر ولی چون ال آِ ی ذوق می کرد  لباس ا و نو یکم زودتر پوشو ندم ،داشتیم  نمازمی خو  ندیم که بر یم دیدم بچه ها هم خود  جوش رفتن سراغ خو ندن نماز ،دیدم حیفه ازاین صحنه عکسی نگیرم .قنوت می گرفتن ،زیر لب پچ پچ می کردن ،سجده ورکوع می رفتن و...جالب تر از همه ال آی بود که داشت با مایو نماز می خو ند .  تو بعضی از مراسما، بعضیا وقتی دوربین می بینن یواشکی وزیر چشمی دور بینو نگاه می کنن  وفکر می کنن کسی متوجه او نا نیست ،اینجا  با دیدن نگاه ال آی دقیقا یاد او نا می افتم . ارمیا چه با تسبیح ذکر می گه .مثل اینکه سالهاست نماز می خو نه  پارلا جونم ،الهی قر بون اون سجده ه...
8 بهمن 1392

دومین روز دختر ال آی

شنبه روز دختر ،دومین روز دختر ال آی خانوم بود . رفته بودیم خو نه خاله نعیمه .عصرهم بابااومد بعدش هم آنا و خاله هانیه اومدن .خاله جو ن براش چند تا النگوی خوشگل خریده بود وخاله هانیه براش دو تا گیره خوشگل .       ال آی خانوم با این النگوها وگیره ها کلی ذوق کرد این یه گوششه   تازگیام پشت سرهم پشتک می ندازه اینجام  درحال پشتک انداختنه    ...
8 بهمن 1392