ال آیال آی، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 5 روز سن داره

ال آی سفید برفی

شروع سال دوم زندگی

1392/11/8 0:32
نویسنده : مامان ال آی
712 بازدید
اشتراک گذاری

دیگه دخترم بزرگ شده .از الان به بعد خاطرات وعکسای دو سا له گیش شروع می شه.

اینم ال آی تو لباس عروسش (دخترم چه ذوقی کرده )ماچ

ای جان...

اینم ماجرای شکلات خوردن ( بدون شرح )

شکار لحظه ها

ال آی عاشق ریختن خاک گلدونا بود ،باوجود اینکه روی خاکارو پوشونده بودم ولی باز از یه جاهایی دستشومی برد تو خاک ها وخاکهارو می ریخت .

17 آبان گریه.1392

من مدرسه بودم ومامان ال آی رو برده  بود خو نه ی خاله هانیه ،ولی خاله ام زنگ زده بود که دایی حبیب فوت کرده ومامان فورا رفته بود خو نه دایی اینا .گریه

 فکر کنم این ناراحتی رو ال ای  هم تاثیر کرده بود چون اصلا سابقه نداشت ال آی نشسته  بخوابه .این عکس همون روزه.

دومین عاشورا وتاسوعای ال آی

    

جمعه ١٣ اسفند سال ٩١ خونه خاله هانیه به مناسبت تولد پارلا دعوت بودیم که آقا وحید این عکسها رو گرفت .   

دومین عید ال آی

عید نوروز رفته بودیم نوشهر خونه داداشم .خیلی شرمندمون کردن ،واقعا سنگ تموم گذاشتن برامون دست پروین جان -عروس گلمون -درد نکنه-

اینم عکس ال آِ‌ی خونه داداش نادر (نوشهر).این پیراهن خوشگل رو خاله جو ن ال آی براش بافته (دستش دردنکنه)

ال  آی وطبیعت زیبای جنگل سی سنگان( یک فروردین )

نگاه زیبای ال آی به در یای خزر

سیزده بدر 92

اطراف مرند .  منطقه ی  یام

ال آِی هم عاشقه آب ،مگه از کنار چشمه تکون می خورد ،تا  برگردیم خو نمون چند دست لبا س براش

عو ض کردم.

جمعه ٢٣ فروردین پارک الغدیر ( برای نهار رفته بودیم )

یکشنبه ٢٥ فروردین

 

این پیرهن خوشگلم دختر دایی  ام لاله برا ت کادو آورده بود.خیلی بهت میاد دستش درد نکنه.

-17شهریور 90-

 

 ال آی مشغول خوندن نماز .(٧/٢/٩٢ شنبه )

هروقت بخوام نماز بخونم فورا میاد چادرشو سرش می کنه ویه مهری می ذاره جلوش شروع  می کنه به پچ پچ کردن و خم وراست شدن .

 

شکار لحظه ها

ال آی در حین نوشتن دیوار اتاقمون(یکشنبه ٨/٢/٩٢)

چه دو دستی ام می نویسه ،خبر نداره  که ... ، بقیه اشو نمی نویسم لطفا به تصاویر پایین نگاه کنید .

بعد نوشتن دیوار ،دخترم دچار عذاب وجدان شده و به هر نحوی شده می خواد دیواراروپاک کنهآخ

نگاه چپ چپ دخترم به شیشه پاک کن ودستمال شیطان

دخترم دیگه از تمیز کردن دست برداشته  وبا خودش فکر کرده یه دلی از عزا در بیاره خنده

ال آی در حال چیدن پازل

هشتم اردیبهشت ٩٢داشتیم می رفتیم خونه خاله نعیمه این عکسو داخل محوطه آپارتمونمون گرفتم(دوشنبه ٩/٢/٩٢ داریم میریم خونه خاله نعیمه که ال آل روبذارم اونجا و برم مدرسه )

٩/٢/٩٢ ال آی در حال پاک کردن سبزی خونه خاله نعیمه خجالت

اینم بولک ولولک  قصه ی ما(دخترخاله وپسرخاله هایی که پنج روزاختلاف سنی دارن) 

١١/٢/٩٢ چهارشنبه ،محوطه خونمون .به مناسبت روز معلم داریم میریم خونه خاله جون و شام هم آنجا دعوتیم .

این لباسها رو خاله نعیمه برای ال آی خریده البته به انتخاب خاله جون و کلاه ال آی رو هم خاله نجفی ، همکار مامان براش خریده )

 

 

الان ساعت یازده ونیم شبه ١٤اردیبهشت من دارم مطالب مر بوط به امروز رو نگاه می کنم  وتوبغلم نشستی ومیخوای هرطورشده موس رو برداری.ولی من سعی می کنم یه جورایی حواستو پرت کنم .خاله مریم دوست مامان از زنجان خبر داد که به وبلاگت سر زدن وخوششون اومده  امیدوارم وقتی بزرگ شدی خودتم از دیدنشون لذت ببری مثل این

15اردیبهشت 92

امروز بابا از اداره زنگ زد و گفت بیکار بوده وبه وبلاگ ال آی سر زده می گفت کار خوبی کردین که خاطراتشو می نویسین  بابامی گفت مطمینم  وقتی ال آی بزر گ بشه به داشتن مامان با ذوقی- مثل من -افتخار می کنه .(به قول ال آی میشی بابا)

16اردیبهشت 92

 دخمل گلم سه روزه  سرما خورده و شدیداتب داره دیشبم اصلا نخوابید صبح -حدود پنج -بردیمش کلینیک  .بعد زدن امپول و خوردن شربت هاش  عصر یه ذره بهتر شد ه ولی اصلا چیزی نمی خوره خاله نعیمه براش سوپ پخت  و آورد ولی لب نزد افسوس

 

امروز دختر خاله سیما ومینا جداجدا پیام فرستادن که وبلاگتو دیدن ودوتاشونم هم عقده بودن قسمتی که داری دیوارارو می نویسی براشون جالب تر اومده .مرسی از دختر خاله های مهربونم  .

عصرم خانم نجفی دوست مامان از وبلاگت تعریف می کرد . مرسی که وقت می ذارن ونگاه می کنن.

بعدچندروزمریضی پنج شنبه خاله نعیمه زنگ زد وگفت  بیاین خونه ی ما تا یکم بچه ها بازی کنن وحال وهواشون عوض بشه مام رفتیم عصرم خاله  هانیه اومد وباهم رفتیم پارک منظریه

١٩اردیبهشت ١٣٩٢-پارک منظریه( پنجشنبه )

 اینم عکس های ال آی در تولد ده سالگی داداشی

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

مامان پینار
4 تیر 92 18:37
سلام ببخشید زیاد نتونستم صحبت کنم پینار خوابه. فهیمه جان کل مطالب سال دوم رو حذف کرده بودین . من اینها رو از حافظه خود اینترنت که مال چند روز پیش رو نگه میداره برداشتم. شانس آوردی که حذف نکرده بودن. بقیشو دیگه باید دوباره بنویسی. راستی یادت نره پسوردتو عوض کنی و حتما هر وقت مطلب جدیدی گذاشتی Back up بگیری. در ضمن من چند تغییر کوچیک تو وبلاگت دادم با اجازه: 1. قالب صفحات جداگانه وبلاگتو با قالب صفحه اصلی هماهنگ کردم (البته مطلبی توش نذاشتی چرا؟؟؟) 2.قسمت درباره وبلاگت(معرفی سایت) رو نوشتم و عکس گذاشتم. 3.ابزار هدایت به بالای صفحه یعنی همون فلشی که اون پایین میبینی رو اضافه کردم که روش کلیک کنی میره بالای وبلاگت. و ابزار نشان دهنده اوقات شزعی تبریز رو اضافه کردم. هر کدومو دوست داشتی هم میتونی حذف کنی و هم تغییر بدی. دختر گلتو ببوس
مامان پینار
4 تیر 92 18:50
برای عنوان بندی مطالب نوشته شده: 1. اول بک آپ بردار. 2. تو یه صفحه وبلاگ ال آی رو باز کن 3. تو صفحه دیگه نی نی وبلاگ رو باز کن و نام کاربری و پسورد رو بزن و برو قسمت مدیریت وبلاگ بعد برو پست مطلب جدید و مثل توضیح قبل عمل کن ولی این بار به جای نوشتن مطلب تو باکس مربوطه از وبلاگ ال آی که تو صفحه دیگه ای باز کردی قسمتی رو که میخوهی کپی کن و تو باکس مربوطه پیست کن. و همین طور این کار رو ادامه بده تا همه قسمتهایی که میخواهی رو عنوان بندی کنی. در آخر برو مدیریت مطالب قبلی از قسمت امکانات گزینه ویرایش رو برای مطلبی که عنوان بندی کردی بزن و اون قسمتهایی که قبلا کپی کردی و حذف کن . تموم
مامان پینار
4 تیر 92 18:55
back up

1. برو نی نی وبلاگ
2. نام کاربری و پسورد بزن
3.برو مدیریت وبلاگ
4.ایجاد نسخه پشتیبان از وبلاگ
5.دریافت نسخه پشتیبان از تمام مطالب نوشته شده
تو یه محلی محلی سیوش کن و هر وقت مطلب جدید گذاشتی دوباره همین مراحلو طی کن و دوباره رو فایل قبلی سیوش کن. البته تو جایی غیز از درایو c و ترجیحا تو چند جا سیو کن.
تا مرحله چهرم که حله اونجا دوتا کادر مستطیل میاد رو کدوم کلیک کنم چی بنویسم چطور برم جلو

تموم